فیلم کوتاه «یکی از آنها» به جشنواره مورد تایید بفتا راه یافت «احمد عربانی» کاریکاتوریست پیشکسوت، در بیمارستان + علت سریال‌های تلویزیون در تابستان و پاییز ۱۴۰۴ چرا ادبیات جنگ اهمیت دارد؟ | ادبیات پایداری و معرفی چند اثر در این زمینه صفحه نخست روزنامه‌های کشور - دوشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۴ فیلم بازی را بکش برگزیده جشنواره آسیایی دانانگ شد طرح کاریکاتوریست مشهور عرب از حضور رهبر انقلاب در حسینیه امام خمینی(ره) + عکس ترجمه قدیمی‌ترین مقتل امام علی (ع) پس از ۳۰ سال بازنشر شد پیام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به مناسبت روز قلم رشد فروش سینما با پایان تجاوز اسرائیل به خاک ایران + جدول فروش نوید محمدزاده حساب اینستاگرامی خود را حذف کرد + عکس رویدادی برای ظهور استعدادها | گزارشی از اولین پیچینگ انجمن سینمای جوانان ایران در مشهد +فیلم اثر متفاوت محمود آزادنیا نقاش مشهدی برای ایران + عکس فراخوان جشنواره تئاتر اقتباس منتشر شد اجرای سوگوارانه حامد همایون در «خیمۀ هنر» سرنوشت فصل دوم سریال «وحشی» در هاله‌ای از ابهام حضور سلبریتی‌ها در هیئت‌های عزاداری محرم + عکس
سرخط خبرها

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر!

  • کد خبر: ۱۸۷۵۴۹
  • ۱۵ مهر ۱۴۰۲ - ۱۶:۳۳
من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر!
تصدقت گردم، نقره جانم سه چهار روزی است در سرحدات گیلانیم. برای عزیزی که بیمار است.
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

تصدقت گردم، نقره جانم سه چهار روزی است در سرحدات گیلانیم. برای عزیزی که بیمار است. حکیم گونه‌ای عسل طبابت کرده که فقط در این حدود یافت می‌شود، کاغذ فرستادیم عبدالوحیدخان از هم رزمان جنگ ممسنی عرض حاجت کردیم. فرمود من را کاری ندارد بگیرم و بدهم چاپار بیاورد، خودت بیا و دلی به دریا بسپار و استخوانی سبک کن. دیدیدم بدک نمی‌گوید.

مدتی است چیزکی برایتان قلمی نکرده ام.  هوای اینجا هوایی مان کرد. دل پر است و دست خشک به نوشتن نمی‌رود. عصری سر انگشت هایمان گزگز می‌کرد دیدیم چاره‌ای نیست، باید نوشت وگرنه غمباد می‌شود می‌زند به قلب و دل و گرده. یاد از مصرع ملای رومی کردیم که فرمود:

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش...

دستی که یا جیغ از دزفولی درآورده بر اثر کشیده نوشتن سین و شین یا مضراب به زلف تار جلال الدین برده به نواختن سلمک و حسینی و نیشابورک، یا در کاکل مادیان سرخ ترکمن کشیده من قبل تاخت را چه به تیغ و تیزی و تپانچه؟ امروز صولت آمده بود که شازده قصد شکار دارد، بیا چهارتا تیهو بزن مشتلق بگیر، خرج چای و چپق شش ماهت را بگذار پر شالت، سفت گفتیم نه! جوجه یتیم کنم که نازشست بگیرم؟ خون سگ کافر زم زم است پیش این شاباش... مگر نه که هر کسی را بهر کاری ساختند؟

ما هم همینیم خانم ...
این میان سالگی لاکردار خاصیتش همین است، برای بعض امور زود است و بعض دیگر دیر. عمرمان رفت خانم. شما هم که نیستید... دلی نیست و دل نباشد، دماغ هم نیست. دل و دماغ نباشد «نون» نستعلیق می‌شود نان بیات که سگ هم پوزه نمی‌زند. بیاتم خانم، بیات. چهل ساله‌ای از دهن افتاده که به چشم خلق بال سنجاقکی عزت دارد و پیش خالق رسوای مطلق. این امروزی‌ها هم چه چی‌ها بلدند ها؟

مثلا یک شبی را دارند که آن را می‌گویند شب آرزوها، کدام آرزو نقره خانم! آرزو یعنی راه درست است می‌روی و می‌رسی. من می‌روم؟ می‌رسم؟ درستم؟ نارون صاعقه خورده ریشه سوز را چه رستنی و رهیدنی؟ هنر کنیم زغال خوبی باشیم، بی جز و جرقه که قبایی نسوزانیم و شاخ سبیلی کز ندهیم. پریشانی نقره خانم، پریشانی بد مکافاتی است. حالا شما بزرگ، شما خانم، شما فاکولته و مکتب رفته و ملادیده! شما بفرمایید تکلیف چیست؟ شما را به خدا ببین! ناوقتی چه قصه حسین کرد نوشتنمان گرفته؟

ببخشید، ولی همین نوشتن هم نبود که سر انگشت هایمان مثل شمع آب می‌شد از دق، من خیلی حرف شدم، شما چطورید خوبید؟ صحت کامل است؟ هنوز چای و بارهنگ دوست دارید؟ ابوی محترم خوب هستند. ما را همین چارکلام حرف زدن و نبشتن به شما آرام می‌کند، چه جادویی است در این راز دل گفتن که چارخط می‌نویسی و انگار زاگرس را از شانه هایت برداشته اند و دجله دجله اشک ریخته‌ای سبکی و رها.
بسیارنویسی کردم بر من ببخشایید. کاغذ به افراط بفرستید. آدمی به حرف زنده است. زیاده عرضی نیست.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->